-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 21:06
می روی با اشک حسرت دیده ام را تر کنی می روی تا با نبودن عشق را پرپر کنی آن همه گفتی نگاهم با نگاهت زنده است من نباشم می توانی روزها را سر کنی؟ در نبودت گریه کردم آینه احساس کرد آینه شو گریه ام را حس کنی باور کنی سبز در عشقت شدم کم کم تو دانستی ولی عاقبت می خواستی در قلب من خنجر کنی بعد تو در سینه نامت می شود یک خاطره...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 دیماه سال 1387 11:33
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 10:54
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 10:52
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 10:48
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 10:46
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 10:34
بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم. همه تن چشم شدم. دنبال ID تو گشتم. شوق دیدار تو لبریز شد از Case وجودم. شدم آن User دیوانه که بودم. وسط صفحه دسکتاپ، ROOM یاد تو درخشید DING صد پنجره پیچید شکلکی زرد، بخندید یادم آمد که شبی با هم از آن Room گذشتیم. پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم. تو همه راز های Hack ریخته...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 10:18
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 10:16
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 10:14
-
داستان
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 09:41
زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: یواش تر برو من می ترسم! مرد جوان: نه ، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم! مردجوان: خوب، اما اول باید بگی دوستم داری. زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواش تر برونی. مرد جوان: مرا محکم بگیر .زن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 18:27
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 شهریورماه سال 1386 18:26
دختر کور یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت...
-
پری
شنبه 3 شهریورماه سال 1386 18:17
پری روزی مردی ناخواسته یک پری را از نزدیک می بیند. .پری از او می خواهد که او را فراموش کند و با کسی در مورد او صحبت نکند. اما مرد عاشق او می شود و از پری می خواهد که با او بماند و ازدواج کند. پری ابتدا قبول نمی کند. می گوید: تو انسانی. انسان به دنیای ماده تعلق دارد و خارج از آن را درک نمی کند بنابراین من نمی توانم با...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 شهریورماه سال 1386 18:11
آشنای غم تنهایی من داغ دستان مرا باور کن که برای تو چنین می سوزد روح لغزنده شبهای مرا باور کن که به یاد و چنین می شورد طپش قلب مرا باور کن که به نام تو چنین می کوبد نازنین باور تنهایی من شعله قلب مرا باور کن رقص آتش شدن و بودن را تو بیا قاصدک بوته آرام خیال در میان غم وغوغای وصال مرگ مرداب مرا باور کن قصه عاشق صادق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 شهریورماه سال 1386 18:02
من همون جزیره بودم خاکیو صمیمی و گرم واسه عشق بازی موجا قامتم یه بستر نرم.... تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی قصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی زیر رگبار نگاهت دلم ای وای زیرو رو شد واسه داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1386 09:56
می روی با اشک حسرت دیده ام را تر کنی می روی تا با نبودن عشق را پرپر کنی آن همه گفتی نگاهم با نگاهت زنده است من نباشم می توانی روزها را سر کنی ؟ در نبودت گریه کردم آینه احساس کرد آینه شو گریه ام را حس کنی باور کنی سبز در عشقت شدم کم کم تو دانستی ولی عاقبت می خواستی در قلب من خنجر کنی بعد تو در سینه نامت می شود یک خاطره...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اردیبهشتماه سال 1386 19:32
امشب گریه میکنم .گریه میکنم برا تو برای خودم برای تموم اونایی که خواستن گریه کنن نتونستن. برا ی تمام اون چیزی که خواستی ونبودم خواستم وبودی. امشب گریه میکنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق.برای تو...برای تو....و به پاس احترام تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم وهنوز شکست نخوردم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اردیبهشتماه سال 1386 09:39
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1386 15:06
امید و آرزو تو زندگی میتونه بزرگترین انگیزه ها رو برای انسان ایجاد کنه!! ولی هیچ لزومی نداره اگه هیچ کدوم از اینها نبود ، انگیزه هم باهاش بخشکه !! روزهای زندگی در گذرند و پستی بلندیهای اون انسان رو گاهی به عمق دریا میبره و گاهی به اوج آسمون !! هنر زندگی اینه که وقتی در قعر دریا هستی یادت باشه که یک روزی در آسمون خواهی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 فروردینماه سال 1386 19:12
مراقب افکارت باش آنها به گفتار تبدیل میشوند مراقب گفتارت باش آنها به کردار تبدیل میشوند مراقب کردارت باش آنها به عادات تبدیل میشوند مراقب عاداتت باش آنها به شخصیتت تبدیل میشوند مراقب شخصیتت باش آن سرنوشتت خواهد شد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 16:07
جای خالی خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت ، کلاس پر می شد از نجوا.تخته را که پاک می کرد ،بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد.آن روز معلم با تأنی وارد کلاس شد. کلاس غلغله بود.یکی گفت:«خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرده.» و شلیک خنده کلاس را پر کرد.معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.آرام و بی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 19:37
ماهیها در عید نوروز می میرند. جشن شروع سال جدید خورشیدی قطعاً لحظاتی شادی را برای ماهیهای قرمز به ارمغان نخواهد آورد.اسارت و مرگ تنها عیدی ما به ماهیهاست.حضور ماهیها در سفره سنگین زیباست T ماهیهای کوچک زیبا هستند و زیبایی میبخشند.اما جای آنها بر سفره هفت سین نیست. آنها حتی بخشی از سفره هفت سین نیز نیستند.حضور آنها بر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1385 15:48
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 15:18
یک روز در اتوبوس یک پیر زن داد زد نی نای ناینای نی نای نای همه براش دست زدند تا اینکه از تو کیفش دندوناشو در آورد گفت نیاوران نگه دار
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1385 14:16
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد ... وسعت تنهایئم را حس نکرد... در میان خنده های تلخ من... گریه پنهانیم را حس نکرد... در هجوم لحظه های بی کسی... درد بی کس ماندنم را حس نکرد... آن که با آغاز من مانوس بود ...لحظه پایانیم را حس نکرد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1385 17:06
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1385 16:35
عشق: شیمی: عشق تنها اسیدی است که در قلب اثر میکند؛ فیزیک: قلب مانند یک آهنربا عشق را جذب می کند؛ ادبیات: عشق مانند لیلی و مجنون اثر نظامی است؛ تربیت بدنی: عشق تنها توپی است که هیچگاه به out(اوت) نمی رود؛ معارف اسلامی: عشق موهبتی الهی است؛ هندسه و مثلثات: نسبت عشق به قلب مانند نسبت Sin به Cos است؛ زیست شناسی: عشق...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1385 16:55
باز کن پنجره را و به مهتاب بگو صفحه ذهن کبوتر آبی است خواب گل مهتابی است ای نهایت در تو، ابدیت در تو ای همیشه با من، تا همیشه بودن باز کن چشمت را تا که گل باز شود قصه زندگی آغاز شود تا که از پنجره چشمانت، عشق آغاز شود تا دلم باز شود، تا دلم باز شود دلم اینجا تنگ است، دلم اینجا سرد است فصلها بی معنی، آسمان بی رنگ است...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1385 17:16
ترکه میخواد به دختره تیکه بندازه میگه در قلب منی هرگز بسیجیه زنگ میزنه خونه دوست دخترش میگه بابات رو بپیچون بریم نماز جمعه !